حسن چنگیچ، مردی بلند قامت تر از بوسنی


نمی‌توان تاریخ کشور بوسنی را نوشت ولی نامی از او به میان نیاورد. او برای تمام مسلمانان وطن پرست بوسنی یک قهرمان است. در زمانی که مسلمانان تحت محاصره بودند و تحریم سلاح آن‌ها را در دفاع از خود ناتوان ساخته بود، چنگیچ از ارتباطات جهانی خود استفاده کرد تا به کمک آن‌ها بیاید.

سارایوو، سروی در آتش


آن‌ها از ما نه غذا که سلاح می خواستند و شعارشان در همه‌جا این بود که: نمی‌خواهیم با شکم سیر به دست دشمن سرهایمان بریده و شکم‌هایمان دریده و در مقابل چشمان اشک‌بارمان زنان و کودکانمان قتل‌عام گردند. به جای غذا به ما سلاح بدهید

رونمایی از سنگ یادمان شهدای ایرانی در بوسنی


روی سنگ در دو محراب کوچکتر راست و چپ که دو حاشیه کوچک نقره ای دارد به دو زبان فارسی و بوسنیایی نوشته شده:
به یاد شهدای ایرانی که جان خود را برای تحقق صلح در کشور بوسنی و هرزگوین نثار کردند.

برگزاری بیست و پنجمین سالگرد شهادت شهید رسول حیدری و شهید محمد آودیچ در بوسنی


سلیمان افندی چلیکوویچ در این مراسم ضمن گرامیداشت یاد و خاطراه شهدای جنگ بوسنی و هرزگوین، جمهوری اسلامی ایران را یکی از دوستان واقعی و راستین بوسنی و هرزگوین عنوان کرد که در تمام شرایط به خصوص روزهای سخت و دشوار جنگ در کنار دولت و مردم بوسنی ایستاد.

دعوت به نشست «سلام سارایوو»


از کتاب های «لبخند من، انتقام من است» ، «کارت پستال­هایی از گور» و «خداحافظ سارایوو» در این مراسم رونمایی خواهد شد.

تمدید فراخوان حضور در سالگرد نسل‌کشی سربرنیتسا


فراخوان شرکت در پیاده روی مارش میرا تا تاریخ ١٣٩٧/١/٢٧ تمدید شد.

فراخوان حضور در سالگرد نسل‌کشی سربرنیتسا


تشکل مردم‌نهاد رهروان ستارگان هدایت با همکارى کالج فارسی بوسنیایى، به مناسبت بیست و سومین سالگرد نسل‌کشی سربرنیتسا برگزار می‌کند:

گردهم‌آیی بین‌المللی فعالان صلح و مقاومت در بوسنی و هرزگوین، هم‌زمان با راه‌پیمایی مارش میرا

صرب‌ها و کروات‌ها چگونه قصد داشتند بوسنی را تقسیم کنند؟


او به ما گفت که او با میلوشویچ توافق کرده تا دو تیم در راستای عادی‌سازی روابط میان صربستان و کرواسی کار مذاکره کنند. با این حال، لازم بود که ایده اصلی این مذاکرات را پنهان نگه داریم…

دیتون یک اجبار بود نه یک انتخاب!


البته امروز خیلی‌ها ممکن است بگویند امضای توافق‌نامه اشتباه بود و باید جنگ ادامه پیدا می‌کرد. این افراد شرایط آن زمان را مدنظر قرار نمی‌دهند و از دور به ماجرا نگاه می‌کنند…

نقد و بررسی کتاب «ر»

متن سخنرانی احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی کشور در نشست نقد و بررسی کتاب «ر» در کتابخانه عمومی پیروزی تهران:

 

«ر» برگزیده جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش خاطره و مستند نگاری است. در حقیقت ملاک‌های متعددی را می‌توان در انتخاب کتابی برای نقد در نظر گرفت. طبعاً شمارگان این کتاب و تعدد مراتب چاپ آن به مرتبه‌ای نرسیده است که با کتاب‌های پر شمارگان در این حوزه رقابت کند؛ و اگر ملاک انتخاب شمارگان یا تعداد نوبت چاپ باشد، نقد این کتاب در اولویت قرار نمی‌گیرد. اما انتخاب این کتاب در جشنواره ملی جلال آل احمد نکته حائز اهمیتی است که می‌تواند مرجح انتخاب کتاب برای جلسه باشد.

شایسته بود نقد این کتاب با حضور برخی از داوران یا متصدیان این جشنواره برگزار می‌شد. نقد این کتاب به هر حال نقد انتخاب داوران این جشنواره نیز هست. گرچه نقد داوری‌ها با اشراف بر تمامی آثار راه یافته به مرحله داوری کامل خواهد بود، با این وجود بررسی ملاک‌های انتخاب و معیارهای آن همواره می‌تواند در نحوه ترویج کتاب اهمیت داشته باشد.

باید به این نکته توجه داشت که ادبیات مستند نگار بخصوص در حوزه موضوع دفاع مقدس در طول دهه اخیر رونق چشمگیری داشته است. تا جایی که باید گفت این نوع ادبی گوی سبقت را از انواع مخیلی چون رمان نیز ربوده است و نحوه تأثیرگذاری، اقبال مخاطبان، تیراژ و انعکاس ارزش‌ها و آرمان‌های انقلابی و اسلامی آن را ممتاز ساخته است. با این وجود شایسته است درباره مجاری تبلیغی و ترویجی این نوع ادبی دقت شود و با مقایسه این مجاری، اطمینان بخش ترین مجری شناسایی شده و حوزه ادبیات بدان سمت سوق داده شود. طبیعی است نقش تبلیغات در این زمینه پر رنگ است. بنگاه‌های تولید کتاب با تبلیغ کتاب‌های خاطره تلاش دارند به چرخه مستند نگاری رونق بخشند. از سوی دیگر تبلیغ یا توصیه کتاب توسط چهره‌های سرشناس اعم از هنرمندان، سیاسیون و دیگر افراد نیز در این زمینه مؤثر است. نکته بارز دیگر تقریظ هایی است که بر این کتاب‌ها نوشته می‌شود و کارکردی انکار ناپذیر در ترویج کتاب‌های خاطره دارد. به هر حال رونق خاطره‌نویسی در مجموع موجب رونق ادبیات و بخصوص ادبیات داستانی خواهد شد. اما به نظر می‌رسد دقیق‌ترین تصویری که بیان کننده ضعف‌ها و قوت‌ها، قابلیت‌ها و موانع در این حوزه است را از نقد و داوری‌های جشنواره‌ها باید انتظار داشت.

نکته با اهمیت دیگر آن است که از جوانب متعددی می‌توان یک کتاب خاطره یا کتاب مستند نگاری را نقد کرد:

 

نقد موضوعی: بدین معنی که این موضوع تا چه حد معیارهای ارزشمندی را برای روایت مستند نگار دارد. این صرفاً نقد موضوعی است که به نظر می‌رسد بخش مهمی از نقد را شکل می‌دهد. در این شیوه موضوع به عنوان ماده خام روایت خاطره و مستند نگار مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. طبیعی است بسیاری از تجربیات تاریخی روایت نمی‌شوند. بسیاری هم که روایت می‌شوند منتشر نمی‌شوند و از آن‌هایی که منتشر می‌شوند بسیاری واجد معیارهای مستند نگاری نیستند. به تعبیری در حالی که قریب به چهار دهه از مستند نگاری انقلاب و دفاع مقدس گذشته است و صدها نمونه کتاب خاطره منتشر شده است. هر چه زمان می‌گذرد سؤالی جدی و جدی‌تر می‌شود. این سؤال این است که پس از این همه تجربه روایت مستند نگاری چه چیزی ارزش روایت دارد؟ چه خلأهایی وجود دارد و آیا موضوعات روایت مستند نگاری دفاع مقدس را دچار تکرار نمی‌کنند؟ بدیهی است نفس واقعه تاریخی دفاع مقدس و انسان‌های حاضر در آن گنجی بی پایان است. اما این بدان معنی نیست که خاطره نگار در زمینه یافت موضوعات دست به انتخاب نزند. بلکه لازم است در این زمینه سلیقه مخاطب، نیازهای اجتماعی و پیشینه مستند نگاری همواره مورد توجه قرار گیرد.

 

نقد تاریخی: خاطرات و مستند نگاری‌ها همان‌طور که از نامشان پیداست مستند به واقع‌اند و باید نفس واقعه را بازگو نمایند. هرگونه دخل و تصرف خیالی و وهمی در واقعیت چه از طرف خاطره گو و چه از طرف تدوین کننده خاطره صورت گرفته باشد نباید در عین واقعیت خدشه وارد سازد. با اهمیت یافتن تحفظ واقعیت خاطرات و مستند نگاری‌ها را می‌توان بر اساس پایبندی آن‌ها به واقعیت مورد ارزیابی قرار داد و صدق و کذبشان در نقل واقع را ارزیابی کرد. البته این امر به راحتی ممکن و مقدور نیست. زیرا آنچه فعلاً در اختیار ما است کتابی است که نتیجه تلاش تدوین کننده آن خانم برادران است لذا با توجه به آنکه ارجاعات تاریخی آن به دقت ذکر نشده است و ما از منابع مورد استفاده و دیگر منابع آگاهی نداریم نمی‌توانیم این کتاب را با این منابع بسنجیم و به این نکته متذکر شویم که این کتاب آیا به منابع خود پایبند بوده است. آیا منابع مورد استناد این کتاب به دقت در تحفظ تاریخی کوشیده‌اند؟ آیا تدوین کننده بخشی از منابع را لحاظ نکرده یا در آن دست برده است؟

 

نقد محتوایی: روش سوم آن است که به نقد محتوایی سیره و سبک زندگی شخصیت مورد اشاره در کتاب بپردازیم. به هر حال محوریت چنین روایتی یک شخصیت تاریخی است که ظهور و بروز تاریخی داشته و جنبه‌های مختلف شخصیتی در آن موجود است. بدیهی است ادبیات متعهد، متعهد به ارزش‌ها و مبانی است و بر خلاف ادبیات مستند نگار غرب، آنچه در روایت تاریخ اهمیت دارد سازنده بودن و تأثیرات معنوی آن است. بنابر این با این شیوه می‌توان به محتوای زندگی شهید بزرگوار رسول حیدری پرداخت.

نقد صوری: در این شیوه از نقد به نقد صوری و شکلی روایت از شهید خواهیم پرداخت. یعنی کاری که خانم برادران به عنوان تدوین کننده روایت صورت داده است. در این نقد سؤال اصلی آن خواهد بود که آیا روایت بهترین شیوه را برای بیان خاطرات استفاده کرده است و این شیوه تا چه میزان توانسته است تأثیر گذار و عمیق باشد.

از جمله مباحث مبنایی در حوزه مستند نگاری نسبت میان خاطره و داستان است. طبعاً تا تعریفی از خاطره نداشته باشیم و نسبت آن را با داستان ندانیم مرزهای این دو برایمان روشن نیست و انتظاراتمان در نقد نیز مورد خدشه خواهد بود. در بحث تعریف داستان نوعاً تنها نقطه تمایز خاطره را از داستان ابتناء آن به واقعیت می‌دانند و اینکه خاطره ضرورتاً از واقعیت روایت می‌کند در حالی که داستان ضرورتاً مخیل است و واقعیت را مخدوش می‌سازد. این تعبیر قابل نقد است. زیرا داستان نیز می‌تواند کاملاً مبتنی بر واقعیت بوده و ساختار داستانی که ساختاری منظم و هدفمند است هیچ تزاحمی با واقع گویی ندارد. با این مبنا روشن می‌شود می‌توان خاطره را از آن جهت که خاطره است با ابزارهای داستانی روایت کرد. به تعبیری ابزارهای روایی برای خاطره و داستان یکسان‌اند.

از جمله نکات با اهمیت دیگر در داستانی شدن خاطره که ایده آل خاطره‌نویسی است انتخاب موضوع و محدوده زمانی روایت از آن است. نوعاً خاطرات شخصیت محور هستند نه حادثه محور. کتاب ر نیز از این امر مستثنی نیست. کتاب روایت زندگی و زمانه رسول حیدری است و خاطراتی را به غیر ترتیب زمانی از دوران کودکی تا زمانه شهادت این شخصیت روایت می‌کند. در حقیقت نقطه آغاز روایت در چنین آثاری نقطه آغاز زمانی یا تولد شخصیت است و نقطه پایان روایت نیز نقطه نهایی زندگی دنیوی و شهادت شخصیت است. اما این نقطه آغاز و انجام نوعاً در برگیرنده بایدها و نبایدهای کاری دراماتیک نیست. به تعبیری آنچه به شخصیت حرکت می‌دهد و به متن انسجام می‌بخشد موضوع یا موقعیتی است که شخصیت بدان سو حرکت می‌کند. نتیجه چنین انتخابی در آثار خاطره آن است که به سمت زندگی‌نامه سوق پیدا می‌کنند. محوریت موضوعی برای شخصیت‌ها به وجود نمی‌آید. ناگزیر به خلاصه گویی مفرط درباره زندگی شخصیت هستند. پیوست میان وقایع و موقعیت‌ها را از دست می‌دهند و تأثیر لازم را بر مخاطب نخواهند گذاشت.

از جمله روش‌هایی که این کتاب صورت داده تغییر ترتیب زمانی روایت از زمان تقویمی به سمت زمان روایی است. این از جمله ترفندهای رایج در روایت داستان است. به نحوی که وقایع نه آن‌گونه که رخ داده‌اند بلکه آن‌گونه که هدف داستانی اقتضاء می‌کند روایت می‌شود. در روایت داستانی این ترفند به همراه وحدت موضوعی لحاظ می‌شود. از آنجا که مسئله و موضوع برای شخصیت روشن است. روایت داستانی به نحو استثناء یا به دلیلی در طرح وقایع را پس و پیش می‌کند. ضمن آنکه این پس و پیش کردن خصوصیتی است که مربوط به راوی است. اما مستند ر چرا و چگونه دست به پس و پیش کردن وقایع زده است. نکته حائز اهمیت آن است که مخاطب برای فهم جهان روایی ضرورتاً باید به فهمی از قصه داستان یا قصه خاطره با لحاظ ترتیب زمانی آن نایل شود. بنابر این هرگونه پس و پیش کردن که به به هم ریختگی و گنگ شدن روایت منتج شود مطلوب نیست. ضمن آنکه از آنجا که شخصیت محوریت روایت است نه واقعه، بهتر است ترتیب وقوعی لحاظ شود زیرا شخصیت آن‌گونه که زیست کرده است ترتیب وقوعی از زمان را درک کرده است. نکته دیگر آن است که فلاش‌بک در روایت باید با شناخت محمل آن همراه باشد. به عنوان مثال باید روشن باشد که چه کسی دارد بازگشت به گذشته را صورت می‌دهد آیا این شخصیت رسول است یا دیگر شخصیت‌ها و راوی‌ها هستند یا این راوی خانم برادران است که دارد فلاش‌بک را استفاده می‌کند. ضمن آنکه منطق قابل توجهی در این پس و پیش کردن وجود ندارد چرا باید روایت از سال ۷۱ شروع شود و با فلاش‌بک مجدداً به گذشته باز گردد. نکته دیگر آن است که روایت نوعاً حرکت به سمت جلو دارد. بنابر این یکی از امور مقوم فلاش‌بک خود راوی واحد است که موقعیت زمانی او مشخص است و به دلایلی به گذشته باز می‌گردد.

نکته دیگر تعدد زاویه دیدهای روایی و حضور راوی‌های متعدد است. نفس روایت توسط راویان متعدد از وحدت هنری اثر می‌کاهد. به نظر می‌رسد استفاده از راویان اول شخص که به وفور در اثر استفاده شده است تنها بدین واسطه باشد که اولاً نویسنده محترمه تعهد خود را به مستندات به اثبات برساند و در جایی که گفته‌ای عیناً از شاهدی نقل شده است آن را بدون دخل و تصرف روایت کند. دیگر آنکه بتوان از خلال این گفته‌ها به حال و فضای گوینده نزدیک شد. اما چند اشکال به این رویه وارد است. طبعاً تمامی اطلاعاتی که در این کتاب جمع شده یا مقدار قابل توجه آن نتیجه مصاحبه‌ها و گفته‌های شاهدان عینی است و بعضاً از منابع کتابخانه‌ای و دست‌نوشته‌ها استفاده شده است. اما سؤال این است که چرا تنها بعضی از مصاحبه‌ها و نقل‌قول‌ها به صورت غیر قابل تغییر در متن جا شده است. دیگر آنکه نوع استفاده از راویان متعدد وحدت رویه را در مقوله روایت و استفاده از لحن و پرداخت روایی از بین برده است. بعضاً این بخش‌ها حاوی اطلاعات کم اهمیت یا بی‌اهمیت است. بعضاً این بخش‌ها سرشار از مستقیم گویی و قضاوت‌های راویان درباره شخصیت اصلی است. ضمن آنکه مخاطب در عین حال که با شخصیت باید همذات پنداری کند باید خط تمایز و مرز خود را با راوی نیز مشخص نماید که همان خانم برادران است. این کار را بر مخاطب مشکل می‌کند چون با تغییر زاویه دید افرادی وارد می‌شوند که فهم مخاطب از متن را به چالش می‌کشند. ضمن آنکه این رویه‌ای مسلم است که کتب خاطرات در پایان منابع خود را معرفی می‌کنند. به نظر می‌رسد عدم ذکر راویان متعدد و روایت متن توسط یک راوی از سویی بر صمیمیت و روان بودن متن می‌افزود و از سوی دیگر خللی به استناد متن وارد نمی‌ساخت. به تعبیری همان‌طور که مخاطب امروزه متن حاضر درباره استناد بخش‌هایی که خانم برادران روایتگر آن است تردید نمی‌کند درباره بخش‌هایی که تبدیل شده متن گفته راویان هستند به روایت سوم شخص نیز تردید نمی‌کرد.

نکته دیگر تلاش خانم برادران در روایت انسانی از شخصیت جنگی است. ایشان به صراحت به این اشاره کرده‌اند و حتی آن را دلیلی بر عدم پرداخت به صحنه‌های جنگی دانسته‌اند (ص ۱۳ و ۱۴). تعبیر رویکرد انسانی به ادبیات داستانی دفاع مقدس در بحث‌های نظری این حوزه بسیار شناخته شده است. رویکرد انسانی بخصوص از دهه ۷۰ در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس وارد شد. زمانی که گمان می‌شد ادبیات داستانی دهه ۶۰ سرشار از شجاعت و پایمردی رزمندگان است و بیش از هر چیز رزمندگان را در قالب‌های ایدئولوژیک معرفی می‌کند و در زندگی نظامی آن‌ها غور می‌کند. لذا ادبیات انسانی که تلاش داشت انسان‌های زمان جنگ را از چارچوب نظامی و ایدئولوژیک آن‌ها خارج کند تا بتواند ادبیاتی جهانی را رقم بزند. لذا ادبیات انسانی رزمنده را به عنوان یک انسان مورد توجه قرار می‌دهد. از خصوصیات این نگاه این است که شخصیت‌ها در هر دو سوی میدان انسان‌اند. نگاه سیاه و سفید و حق و باطل نمی‌تواند انسان‌ها را به دقت تقسیم کند و دچار افراط و تفریط می‌شود. انسان‌ها موجوداتی خاکستری‌اند که عشق و ترس و خشم و رشادت و دیگر امور فطری و غریزی در آن‌ها وجود دارد. دوره قهرمان‌ها به سر آمده است و نگاه قهرمان ساز از رزمندگان باید به نگاه انسانی تغییر یابد. نگاه انسانی بیش از آن که نگاهی دینی و مکتب مدار باشد نیازهای نازل انسانی را مورد توجه قرار می‌دهد. اما ظاهراً منظور نظر خانم برادران از نگاه انسانی نگاه غیر نظامی است. مشخص نیست چه تزاحمی میان نگاه انسانی و نگاه و رویکرد نظامی وجود دارد؟ شاخصه‌های نگاه انسانی چیست؟ آیا مراد ما از انسان همان انسان مکتبی و دین‌دار و خلیفه‌الله است؟ ظاهراً توجه به زن و فرزند و گریزهای گاه و بیگاه روایت به نامه‌های رسول به زن و فرزند او از جمله آثار نگاه انسانی است. اینکه سیگار می‌کشد. شطرنج بازی می‌کند و با مردم گرم می‌گیرد نگاه انسانی است.

اما باید توجه کرد که رویکرد انسانی به شخصیت باید با نوع مسئله شخصیت در طول داستان و کارکرد جنبه‌هایی چون قصه روایت و پی‌رنگ آن سازگار باشد. به نظر می‌رسد جنبه‌هایی از روایت که به ارتباط میان رسول و معصومه یا رسول و فرزندانش باز می‌گردد از جذابیت‌های لازم برخوردار نیست. زیرا بدیهی است شخصیت اصلی این روایت معصومه نیست. این کتاب نمی‌تواند همانند کتاب دختر شینا روایتگر حماسه زنی باشد که انتظارهایش را در بازگشت شوهر و بزرگ کردن فرزندانش را با مخاطبان به اشتراک می‌گذارد. بنابر این حتی اگر بپذیریم این نگاه انسانی محوریت یافته است نتوانسته به اندازه آن برایش خط داستانی واجد تعلیق و انتظار آفریده شود. اما در واقع چه تزاحمی میان آنگاه انسانی و جنگ و جود دارد. این تزاحم برگرفته از مبنای دیگری در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس است که میان زندگی و جنگ تمایز قائل می‌شوند. این دو را از هم تفکیک می‌کنند. و تلاش می‌کنند به زندگی به جای جنگ بپردازند. زیرا گمان می‌کنند جنگ فی نفسه مضر و خشن و نامطلوب است آنچه جنگ را زیبا می‌کند خود جنگ نیست بلکه رندی در خلال جنگ است. ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس بسیار به این دوگانه سازی دست زده است تا جنگ را در مقابل زندگی نشان دهد و نفرت از جنگ و محبت به زندگی را نشان دهد. در حالی که دفاع مقدس عین زندگی بلکه بالاترین مرحله زندگی است و قران کریم صالحان خود را به جهاد در راه خدا بشارت می‌دهد.

اگر بخواهیم مرتبه بندی از اولویت‌های موضوعی این کتاب بدست دهیم به نظر می‌رسد موقعیت ممتاز شخصیت رسول برای مستند نگاری همان مقطعی است که ایشان به بوسنی می‌رود. موقعیت‌های دیگری که کتاب دانها پرداخته نه چندان نو که بعضاً تکراری است. تقریباً رد پای این موقعیت‌ها را در بسیاری از آثار داستانی و مستند نگار جنگ می‌توان پیدا کرد. موقعیت بوسنی از جهات متعدد قابل توجه است. نخست آنکه رزمنده‌ای که دفاع مقدس را دیده است و در مناطق مختلف بخصوص غرب و اهل سنت و کردها زندگی کرده است و در ارتباط با مردم با مذاهب و زبان مختلف تجربه دارد اکنون به نقطه‌ای دور دست می‌رود. مواد خام بسیاری در اثر وجود دارد. کارهایی که در زمینه جنگ بوسنی و حضور رزمندگان ایرانی در این نقطه منتشر شده است بسیار کم است بنابر این مخاطبان ادبیات تشنه دانستن در این باره اند. بخصوص آنکه موقعیت‌های جدید پدید آمده و ظهور جریان‌های تکفیری و وهابی و رشد فزاینده آن حتی بین جوانان اروپایی و آمریکایی جذابیت شنیدن از اروپا و وضعیت مسلمانان در آنجا را افزایش داده است. طبعاً مواجهه رسول و دوستان او با بوسنیایی‌ها مواجهه تنها دو زبان نیست. بلکه مواجهه دو فرهنگ، مذهب، ارمان و پیشینه فکری متفاوت است. اطلاعاتی که آن‌ها از ایران دارند اندک است. حضور تکفیری‌ها و عربستانی‌ها و تقابلی که با ایرانی‌ها دارند خیلی جای کار دارد. نحوه سبک زندگی آن‌ها و اینکه زنانشان بی‌حجاب بوده و در میهمانی‌ها شراب سرو می‌کنند یا اینکه رزمندگان بوسنیایی با دوست دخترشان در اردوگاه قرار می‌گذارند از این تفاوت‌ها است. اهمیت کاری که رسول انجام داده است آن است که توانسته به این قشر نزدیک شود و قید و بندها و تحفظ او به مسائل شرعی موجب نشده است آن‌ها را پس بزند و تا جایی پیش برود که اعتماد آن‌ها را جلب کند بلکه بالاتر از این به مراد برخی از آن‌ها تبدیل شود. رسول چه کرده است که عربستانی‌ها با پول‌های خود نتوانستند آن را انجام دهند. این بخش با وجود همه استعدادهای اطلاعاتی و موقعیت‌های نمایشی قربانی روایت از بخش‌هایی شده است که به اندازه آن اهمیت ندارند.

نکته حائز اهمیت دیگر در این کتاب شیوه‌های روایی مفرط آن است. استفاده از تلخیص در مقابل دیگر ابزارهای روایی در کار بسیار فراوان است و این موجب شده است با صحنه کمتر در داستان مواجه شویم. جذابیت‌های بصری در کار به خاطر ضعف توصیف از بین برود و قابلیت‌های نمایشی کار تضعیف شود. حتی بالاتر از این سانسور خواسته یا ناخواسته راوی از برخی صحنه‌های بسیار مهم موجب شده تا انتظارات مخاطب در بسیاری مقاطع برآورده نشود. به عنوان مثال صحنه‌ای که مربوط به پناهنده شدن دو افسر بعثی به نیروهای ایرانی است قرار است یک رخداد را رقم بزند که بر اساساً آن رسول و نیروهایش به سراغ آن‌ها رفته و آن‌ها را به ایران بیاورند اما با کمال ناباوری اصل این قضیه کاملاً مسکوت می‌ماند. یا نویسنده بدون دلیل موجهی حتی صحنه شهادت رسول و جزئیات آن را بیان نمی‌کند اما اصرار دارد نامه‌های بعضاً کم اهمیت میان او و همسر یا فرزندش را با جزئیات و حتی عکس نامه بیاورد. این مخفی کردن اطلاعات و سانسور اطلاعات به کار ضربه زده است. در مجموع روایی بودن خاطره موجب شده است مخاطب از آن فاصله بگیرد و حضور راوی پر رنگ به نظر برسد و همچنین کارکردهای نمایشی روایت به حداقل خود برسد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.