نمیتوان تاریخ کشور بوسنی را نوشت ولی نامی از او به میان نیاورد. او برای تمام مسلمانان وطن پرست بوسنی یک قهرمان است. در زمانی که مسلمانان تحت محاصره بودند و تحریم سلاح آنها را در دفاع از خود ناتوان ساخته بود، چنگیچ از ارتباطات جهانی خود استفاده کرد تا به کمک آنها بیاید.
آنها از ما نه غذا که سلاح می خواستند و شعارشان در همهجا این بود که: نمیخواهیم با شکم سیر به دست دشمن سرهایمان بریده و شکمهایمان دریده و در مقابل چشمان اشکبارمان زنان و کودکانمان قتلعام گردند. به جای غذا به ما سلاح بدهید
روی سنگ در دو محراب کوچکتر راست و چپ که دو حاشیه کوچک نقره ای دارد به دو زبان فارسی و بوسنیایی نوشته شده:
به یاد شهدای ایرانی که جان خود را برای تحقق صلح در کشور بوسنی و هرزگوین نثار کردند.
سلیمان افندی چلیکوویچ در این مراسم ضمن گرامیداشت یاد و خاطراه شهدای جنگ بوسنی و هرزگوین، جمهوری اسلامی ایران را یکی از دوستان واقعی و راستین بوسنی و هرزگوین عنوان کرد که در تمام شرایط به خصوص روزهای سخت و دشوار جنگ در کنار دولت و مردم بوسنی ایستاد.
از کتاب های «لبخند من، انتقام من است» ، «کارت پستالهایی از گور» و «خداحافظ سارایوو» در این مراسم رونمایی خواهد شد.
فراخوان شرکت در پیاده روی مارش میرا تا تاریخ ١٣٩٧/١/٢٧ تمدید شد.
تشکل مردمنهاد رهروان ستارگان هدایت با همکارى کالج فارسی بوسنیایى، به مناسبت بیست و سومین سالگرد نسلکشی سربرنیتسا برگزار میکند:
گردهمآیی بینالمللی فعالان صلح و مقاومت در بوسنی و هرزگوین، همزمان با راهپیمایی مارش میرا
او به ما گفت که او با میلوشویچ توافق کرده تا دو تیم در راستای عادیسازی روابط میان صربستان و کرواسی کار مذاکره کنند. با این حال، لازم بود که ایده اصلی این مذاکرات را پنهان نگه داریم…
البته امروز خیلیها ممکن است بگویند امضای توافقنامه اشتباه بود و باید جنگ ادامه پیدا میکرد. این افراد شرایط آن زمان را مدنظر قرار نمیدهند و از دور به ماجرا نگاه میکنند…
پایگاه اطلاع رسانی شهید رسول: تصوف معاصر بوسنی، پلی بین شرق و غرب، عنوان پژوهشی است که توسط «جولیان مری هیزن» به انجام رسیده است. مری هیزن استاد دانشگاههای آمریکا و یک مسلمان صوفی است. او طی ۹ هفته حضور در کشور بوسنی در سال ۲۰۰۷ این پژوهش را به انجام رساند. هدف او از این سفر همانطور که خود بیان میکند دیدار با فرق صوفی فعال در بوسنی و رفتار و جهتگیری آنها نسبت به دیگر ادیان ابراهیمی است. او به دنبال نشان دادن چهرهای از اسلام به مخاطب غربی که تحت تأثیر اسلام هراسی است میباشد که دارای حداکثر تساهل و تسامح و رواداری مذهبی است تا جایی که گاهی در این امر افراط کرده تا بیشتر مورد خوشایند مخاطب اروپایی و آمریکایی باشد. فارغ از هدف نویسنده، این پژوهش نهتنها خواننده را با وضعیت فعلی صوفیان بوسنی که با عقاید دیگر گروههای اسلامی این کشور نیز آشنا میکند.
صوفیان بوسنی با تعلیم آموزههای صلحآمیز قرآن مانند توحید و احترام به دیگران بین اسلام و غرب پیوند برقرار کردند. این عارفان مسلمان از قرن ۱۴ هجری در منطقه بودهاند و چهرهای معتدل به اسلام بالکان بخشیدهاند. صوفیان بوسنی نیرویی معتدل در اسلام هستند که نقش مهمی در جلوگیری از ترویج سلفی گری در بین مسلمانان این ناحیه ایفا می کنند.
آنچه در پی می آید ترجمه و تلخیص پژوهش مذکور می باشد.
اسلام در بوسنی
مسلمانان ۴۰% جمعیت بوسنی را تشکیل میدهند و مهمترین شکل اسلام در بوسنی تصوف است.[مترجم: طبق آخرین آمار اعلام شده در سال ۲۰۱۲ جمعیت مسلمانان به ۵۱ درصد افزایش یافته است]. مطمئناً تمام مسلمانان در فعالیتهای صوفیه شرکت نمیکند و یا اینکه به فرق صوفیه تعلق ندارند اما من دریافتم که مسلمانان بالکان توجه بیشتری بر روشهای عرفانی و درونی دارند تا اینکه به مناسک ظاهری شریعت عمل کنند. با توجه به اینکه تصوف پیش از امپراتوری عثمانی به قسمتهایی از شبه جزیره بالکان راه یافته و تحت حاکمیت مسلمانان رونق یافته است. جذب شدن زیاد مسلمانان محلی به تصوف عجیب نیست.
فرهنگ رایج بین مسلمانان خاورمیانه یا جنوب آسیا مثل پوشش کامل بانوان در مجامع عمومی یا رفتارهای قبیلهای در بالکان و اروپای شرقی نامأنوس است. البته تمام مسلمانانی که با آنها در بوسنی ملاقات کردم به اندازه دیگران اهل رواداری مذهبی نبودند.
جنگی که در سالهای ۱۹۹۰ اتفاق افتاد به شدت رابطه بین مردم بالکان را متشنج کرد و باعث شد که احساس بی اعتمادی بین اکثریت مسلمانان نسبت به دیگران، خصوصاً صربهای ارتودکس شکل بگیرد. یهودیان از این قاعده مستثنا هستند زیرا که اکثراً زمانی که تنش آغاز شد بالکان را ترک کردند و در جنگ شرکت نداشتند. همچنین تاریخچهای از رابطه خوب بین یهودیانی که از اندلس مهاجرت کردهاند و مردم بالکان وجود دارد. هرچند که بی اعتمادی نسبت به آنها نیز به خاطر تنش موجود در سرزمین مقدس فلسطین در حال افزایش است.
در حالی که بسیاری از محققان مطرح میکنند که اختلاف قومیتی طولانی مدت ریشه تنشها در بالکان بودهاند، این نظریه به طور کامل دلیل افروخته شدن آتش جنگ بین چنین جمعیت متنوع و در هم آمیختهای را روشن نمیکند. بسیار بعید است که هجده گروه قومی یوگوسلاوی سابق که با چهارده گویش متفاوت صحبت میکردهاند و با هم ازدواج کرده بودند به راحتی با مذهب گرایی و ملیگرایی از هم فاصله گرفته باشند.
نظریه متفاوت Murer بیان میکند که تنشها در نتیجه بحران هویت ناشی از فروپاشی کمونیسم و به دنبال آن شکست اقتصادی به وجود آمدند. به علاوه جدایی مذهبی در کلیسای مذهبی بین کاتولیکهای روم و ارتودکس نیز ممکن است موجب حمله به مسلمانان و قربانی شدن آنها شده باشد.[۱]
همچنین شواهدی وجود دارد که سیاستمداران صرب و کروات تفاوتهای مذهبی و رویدادهای مشخص تاریخی را دستکاری کردند تا تنشهای مذهبی را برانگیزند و چهرهای خبیث از مسلمانان به تصویر بکشند و آنها را ترک معرفی کنند. [۲]. در حالی که مسلمانان سکولارترین گروه مذهبیای بودند که از همه قویتر با هویت در حال فروپاشی یوگوسلاو شناخته میشدند. طبق نظر آیدین بابونا تقویت هویت اسلامی مسلمانان در طول و بعد از جنگ تا قسمتی نتیجه حملات رخ داده در بوسنی علیه مساجد و هویت و فرهنگ اسلامی بود.
از زمان آخرین جنگ بالکان همزمان با تقویت هویت مسلمانان در بالکان، دیدگاه بنیادگرایانه تری از اسلام از طریق عربستان سعودی و افغانستان نفوذ پیدا کرده است که تبعیت سفت و سخت از یک نوع تفسیر باریک بینانه از اسلام را آموزش میدهد و فاصله بین مسلمانان و غیر مسلمانان را بیشتر میکند. مجاهدین که ایثارگرانه برای پیوستن به نیروهای رزمی به بوسنی آمدند باورهای رادیکال و کمتر روادارنه تری را با خود آوردند. طبق نظر بسیاری از مسلمانان بوسنی، این شکل از اسلام، اسلام خارجی نسبت به چیزی است که آنها عمل میکنند، هرچند از زمان جنگ برخی از تبعیض بین مسلمانان و غیرمسلمانان استقبال میکنند و اقلیتی از بوسنیاییها نوع پوشش و رفتار وهابیها را پذیرفتهاند. مسلمانان دارای دیدگاه بنیادگرایانه تر تلاش کردهاند که بر روی مؤسسات اسلامی بالکان تأثیر بگذارند تا تفسیر آنها از اسلام را بپذیرند اما بسیار ناموفق بودهاند زیرا مسلمانان بالکان از تفکرات خارجی و غریبه یا دیدگاههای برتری جویانه ای که وهابیان در مورد نوع اسلام خود تبلیغ میکنند، استقبال نمیکند. تعلیمات صوفیه در بین مسلمانان بالکان قابل پذیرش تر است زیرا سابقه حضور آن در شبه جزیره طولانیتر است و شکل اسلام در بالکان، افراطی، انعطاف ناپذیر و تحمیلی نیست.
در دوران بعد از جنگ که دشمنی و عداوت نتیجهای قابل انتظار است، صوفیان نمونه و الگوی خوبی برای ادامه ترویج فرهنگ صلح و مدارا با دیگر مردمان مذاهب ابراهیمی هستند. در طول تحقیق میدانیام شاهد بودم که شیوخ صوفی رابطه با دیگران را بر مبنای انسانیت به دور از وابستگیهای مذهبی آنان تبلیغ میکنند. در میان کسانی که به فعالیتهای صوفیه گرویدند، برخی ریشههای صرب و کروات داشتند که با شنیدن این قبیل پیامهای صلحآمیز اظهار خرسندی میکردند. یک جنبه از مطالعه من بر روی حضور فیزیکی نشانهها و پیامهایی بود که در تکیهها و مساجد صوفیه، رواداری را به تصویر میکشند[مترجم: در متن مراد از تکیه، خانقاه یا همان خانه دراویش است]. این تصاویر که گاهی به میانه قرن پانزدهم بر میگردند، نفوذ دنبالهدار و منسجم و ارتباط متقابل بین ادیان ابراهیمی را نشان میدهند. تحقیقات من نشان داد که درون اسلام تنوع وجود دارد و بر روی تصوف به خاطر چشمانداز جهانی و آموزههای عرفانی آن به عنوان منبعی از امید و ثبات برای مقابله با انواع افراطی اسلام و گذر یک جامعه بعد از جنگ به سمت ثبات و اعتدال تمرکز کردم. تداوم و طول حضور تصوف در بوسنی آن را به مکانی ایده آل برای این مطالعه تبدیل کرده است.
تصادم بین اسلام و غرب
باید در نظر داشت که تاریخ بالکان به دلیل تعداد بسیار زیاد امپراتوریهایی که برای تسلط بر خاک آن جنگیدهاند بسیار جالب است. هرکدام از این امپراتوریها ردپایی از خود باقی گذاشتهاند که نتیجه آن فرهنگ متنوع و اهل رواداری مذهبی بالکان است. شاعر ارجمند بالکان، دکتر دوراکوویچ این معنی را در شعر خود به تصویر کشیده است:
روم، بیزانس، عثمانی، وین, بوداپست
تاجها و شمشیرها در عمق آبهای تیره
جادهای یک طرفه است، خالی و ویران
جایی که شکوه جهان
در جاده مختصرش در حال گذر است.
پیش از کمونیسم، پنج امپراتوری خارجی در این دروازه شرق و غرب حکمرانی کردهاند. راههای تجاری و مهاجرت، زبانها، سنتها، مذاهب متفاوت و تفاوتهای دیگری را به این شبه جزیره آوردهاند؛ بنابراین بالکان از دیگر سرزمینهای اسلامی و اهل سنت متفاوت است به طوری که هانتینگتون آن را «شرق و جنوب خط تقسیم خون آلود» اروپای شرقی خوانده است.
تصوف
پژوهشگران تصوف را بعد باطنی اسلام تعریف میکنند، در حالی که نویسندگان غیر آکادمیک آن را «روح جهانی عرفان» که مرکز تمام ادیان است تعریف میکنند.
صوفیان برای تلاششان در جهت تجربه عشق الهی و آمیختن وحی با زندگی، شناخته میشوند. آنها تلاش میکنند که خود را از وسوسههای حرص و افسردگی و نیات پلید که ابزار شیطان هستند، خالص کنند. احساسات پست به راحتی انسان را از معنای واقعی زندگی که شناخت خدا و یادآوری همیشگی غیب است، باز میدارند.
به صوفیان از طریق قرآن و حدیث آموخته شده که دائم به یاد خدا باشند و توحید را به عنوان تجربه مستقیم و فردی از غیب بپذیرند. آگاهی دائمی با اتصال به غیب در همه چیز، شناخت خدا را در قلب بیدار میکند. حدیث قدسی میفرماید:
بندهام با چیزی بهتر از واجبات به من نزدیک نمیشود؛ و با نافله (کارهای مستحبی) به من نزدیک میشود تا اینکه دوستش بدارم. آنگاه که دوستش بدارم، من گوش او خواهم شد که با آن میشنود و دیدهی او که با آن میبیند و زبان او که با آن سخن میگوید و دست او که قدرتنمایی میکند و پای او که با آن قدم برمیدارد.
هنگامی که شخصی دائم از حضور خداوند آگاه است، هرگونه خودپرستی از بین میرود و تنها چیزی که باقی میماند آگاهی از خدا است.
به دلیل نگاه توحیدی، صوفیان هرچیزی در جهان را دارای ذات الهی میبینند. این شناخت ارتباط صلحآمیز با مردم را راحت میکند زیرا کسی که از ذات الهی آگاه است، از وجود آن در خود و دیگری نیز آگاه است.
شیخ طریقه بکتاشی در خلال مصاحبهای درباره صوفیان بالکان که زندگی خود را برای نجات جان یهودیان از دست نازیان به خطر انداختند میگوید: ما بکتاشیان خدا را در هر کس و هر چیز مشاهده میکنیم، تکفیر و تبعیضی وجود ندارد. کسی که چهرهای زیبا میبیند در حال دیدن خداست. خدا زیبایی است. چیزی غیر از خدا نیست.
با این دیدگاه از اتحاد خدا و خلق، تمام مردم مستحق عشق، عدالت، ترحم و صلح هستند.
تفاوت تدریجی در مسیر
صوفیان اولیه روش و نظر خود را وارد اسلام کردند. این رهبران معنوی (شیخ) و کسانی که اطراف آنان جمع شدند تا از آنها بیاموزند پایهگذاران بسیاری از طریقتهای موجود هستند. برخی پژوهشگران میگویند که ۱۲ طریقت اصلی وجود دارند اما این تعداد مطلق نیست، زیرا طریقتهای کوچکتری نیز از این طریقتهای اصلی منشعب شدهاند. برخی از طریقتهای اصلی شامل: قادریه، سعدیه، بدویه، رفاعیه، خلوتیه، بکتاشیه، نقشبندیه، ملامتیه، سهروردیه، چشتیه و تیجانی هستند.
فرقههای مرتبط با بالکان، نقشبندیه، قادریه، رفاعیه، خلوتیه، بکتاشیه، ملامتیه و چشتیه هستند. هرکدام از این فرقهها میتوانند فرد را به خدا نزدیکتر کنند، هرچند طریقتهای ارتدکستر (نزدیک به اهل سنت) مانند نقشبندیه، قادریه و ملامتیه، مقبولیت بیشتری نسبت به فرقههای کمتر ارتدکس (نزدیک به تشیع) مانند بکتاشیه و رفاعیه دارند.
در یک سطح، این فرقهها خیلی کاری به تقسیمات سیاسی سنی و شیعه ندارند، هرچند در طول زمان، بعضی طریقتها به سمت یکی از اینها متمایل شدهاند. صوفیان عموماً خود را درگیر سیاست نمیکنند زیرا در نظر آنان رهبران میآیند و میروند اما خدا باقی میماند. چند طریقت تفاوتی بین اسلام شیعه و سنی قائل نیستند، چرا که اتحاد مسلمانان بر اساس شهادتین است. در حالی که دیگر فرقهها از آئینهای اهل سنت یا تشیع پیروی میکنند. نقشبندیه، قادریه و خلوتیه فرقههای نزدیک به اهل سنت هستند که در شبه جزیره بالکان اکثریت میباشند. طریقتهای بکتاشیه، بدویه و رفاعیه متمایل به آئین تشیع میباشند.
طریقت قادریه که توسط عبدالقادر گیلانی شکل گرفته است توجه ویژهای به سنت (اعمال و سیره ضبط شده از پیامبر) دارند. قادریه تشکیلات بسیار منسجم و منظمی دارند و با جهاد نفس شناخته میشوند و اغلب نمونههای خوبی برای زندگی مقدس هستند. این دراویش همچنین به خاطر محافظت از آزادی مسلمانان در مرزهای دور اسلام از قبیل الجزیره، کوزوو و چچن شناخته شده هستند.
رفاعیه توسط سید احمد رفاعی اهل عراق، از بستگان عبدالقادر گیلانی پایهگذاری شد. احمد رفاعی آثار مکتوب زیادی از خود باقی نگذاشته است اما به خاطر کرامات و معجزاتی که از خود نشان داده است شناخته شده است. این طریقت روی پشت پا زدن به دنیا از طریق ریاضت کشی توجه دارد.
این نوع اظهار ایمان که لازمه آن کنترل عملکرد بدن مثل جریان خون و بینیازی به استراحت فیزیکی است، معمولاً در مراسمی به شکل بی تفاوتی به زخم شمشیر و خنجر، سرما، گرما و ایمنی نسبت به سم مار و عقرب نمایش داده میشود. درویشان رفاعی که برای جمعآوری عقرب و مارهای سمی و عنکبوتها از خانهها کمک میکنند، ثابت میکنند که اصلاً نمیترسند و زهر بر روی آنها اثری ندارد. اهل سر میگویند که مقبره الرفاعی در صحرای عراق توسط شیرها محافظت میشود.
طریقت نقشبندیه که بسیار در بوسنی رایج است، توسط محمد بهاءالدین نقشبند پایهگذاری شد. این طریقت با ویژگی خلوت و تفکر، ذکر، مطالعه سنت و شریعت و دفاع ایثارگرانه از اسلام شناخته میشود. این طریقت در امپراتوری عثمانی بسیار محترم بود و همچنان نیز در ترکیه وجود دارد و سبک زندگی سنتی خود را حتی با تهدیدات حکومت سکولاری که توسط آتاتورک پایهگذاری شد حفظ کرد.
طریقتی بسیار مهم در بین ترکها، بکتاشیه است. حاجی بابا بکتاش، پایهگذار این طریقت در خراسان در قرن ۱۳ متولد شد. برای قرنها این فرقه با نخبگان پیاده نظام ارتش عثمانی همراه بود. بکتاشیه به جنبههای درونی اسلام توجه دارند و به جنبههای ظاهری مانند اوقات نماز زیاد پایبند نیستند. بر اساس بعضی اسناد، بکتاشیه از مشروبات سکرآور استفاده میکردند. دراویش غذای صدقهای را قبول میکردند و روزی یکبار از کاسهای چوبی که بر روی کمربند خود حمل میکردند به نام کشکول شام میخوردند. همچنین در بسیاری از موارد این طریقت اهل رهبانیت و تجرد هستند، اما هم زنان و هم مردان در مراسمات حضور دارند.
طریقت مولویه توسط مولانا جلالالدین در قرن ۱۳ پایهگذاری شد و از نظر پایبندی دراویش آن به آیینها و سماع شناخته شده است. شکل ذکر آنها به صورت چرخش دراویش با موسیقی است. لباس آنها به دورشان میچرخد مانند چرخش سیارهها به دور خورشید. تجربه مطلوب این رقص به خاطر نشاط و اتحاد آن با غیب است.
طریقت خلوتیه توسط شیخ عمر خلوتی پایهگذاری شد و از طریقت یسویه در قرن دوازدهم الهام گرفت. شاخههای زیادی از این طریقت منزوی به وجود آمدند. این طریقت به خاطر سختی مناسک و تبلیغ تجرد معروف است. خلوتیه در میان تمام امپراتوری عثمانی که به غرب میرسد از جمله بالکان مشهور بود. در دریاچه اوهرید در مقدونیه آنها به طور دائم در کنار سلطان پیر حیات که به همراه دوازده شیخ در آنجا دفن است باقی ماندهاند.
صوفیه و اسلام
در حالی که اکثر مسلمانان صوفیان را مسلمانان خوب و زاهدی میشناسند، در طول سالها گروههای مختلفی بیان کردهاند که صوفیان به اسلام حقیقی عمل نمیکند. تنش مخصوصاً بین وهابیان و صوفیان وجود دارد، وهابیان تصوف را بدعت و تهدیدی برای اسلام میدانند که مانند سکولاریسم غربی است. این احساس احتمالاً از اینجا ناشی میشود که صوفیان اندیشهی استفاده از تفکر برای کاربرد پیام قران در زندگی روزمره و توانایی تجربه شخصی خدا را ترویج میکنند. این نوع آزادی برخی مسلمانان را به چالش میکشد.
صوفیان تمایلی ندارند که خود را از جامعه بزرگ مسلمانان متمایز کنند زیرا آنها معتقدند با دیگر مسلمانان تفاوتی ندارند و به دنبال جلب توجه نیستند. به علاوه جدا کردن خود از دیگران به عنوان یک گروه خاص مغایر با تلاش صوفیه برای رسیدن به تواضع و دوری از غرور است. بسیاری از صوفیان اهل سنت هستند. در مقابل صوفیه توسط اکثریت مسلمانان پذیرفته شدهاند و به صداقت در اسلام و فروتنی در زندگی شناخته شده میشوند.
با وجود این وهابیان، هیچ شکلی از اسلام جز آنچه خود دارند را نمیپذیرند. محمد عبدالوهاب، پیرو مکتب فقهی حنبلی از نجد، این نوع بسته از اسلام را پایهگذاری کرد. در همان زمان دیدگاههای عبدالوهاب، با دیگر مکاتب شناخته شده اسلام مغایرت داشت، پدرش که از بزرگان مکتب فقهی حنبلی بود به خاطر دیدگاهها و تفاسیر سرکوب کننده و محدود از اسلام او را از خود راند.
در طی سفرهای بعدی عبدالوهاب، انگلیسیها از او استفاده کردند تا بین مسلمانان برای اهداف استعماری خود بهره ببرند. آنها ابن سعود، رئیس قبیله نجد را قانع کردند تا وهابیت را به عنوان اسلام حقیقی اعلام کند و به این وسیله ارتباط بین سعودی و وهابیان را تضمین کنند. با اعلام وهابیت (سلفی گری، همانطور که خارج از عربستان سعودی خوانده میشود) به عنوان تنها شکل اسلام حقیقی، نهتنها صوفیان که تمام مسلمانان که شکل دیگری از اسلام داشتند هدف تهمت یا اجبار به تغییر عقیده به این نوع اسلام قرار گرفتند.
اختلاف بین تصوف و وهابیت ریشه در بدعتهایی دارد که به وسیله وهابیان در اصول ایمان و مناسک ظاهری به وجود آمد. Oliveti، بیست و دو مورد از اختلافات وهابیان با اسلام سنتی را بیان کرده است. وهابیان نفوذ قانون اسلامی، منابع قوانین شرعی، علوم زبان و تفسیر قرآن، منطق، اصول منطق و تمام علوم نقلی به جز قرآن را رد کردند. آنها همچنین اصل اجماع در فقه برای صدور فتوای جدید، آزادیهای زنان و اقلیتها، آزادی انتخاب مذهب را هم نادیده گرفتند. همچنین در تضاد کامل با تصوف، وهابیان اهمیت پیامبر و خانواده ایشان، مطالعه مذهب، فلسفه، عرفان، نیایش، هنر و موسیقی را نمیپذیرند. آنها همچنین تنها اجازه ترجمه لغوی قرآن را صادر کردند که در نتیجه آن تصور آنها از خدا شبیه انسانها شده است. در حالی که متصوفه اسلام سنتی دارند، معتقد به تجربه فردی خداوند هستند و توحید را ترویج میکنند، وهابیان آنها را بدعتگذار میخوانند، درصورتیکه این وهابیان هستند که تغییرات و بدعتهای زیادی را به وجود آوردهاند.
وهابیان برای توجیه و نشر عقاید خود حدیث جعل کردند و به وسیله انتشارات رایگان عقاید خود را در جهان منتشر کردند. با اینکه وهابیت در برخی جوامع اسلامی ممنوع شده است، شیخ هشام محمد کابانی، رهبر انجمن بزرگ اسلامی آمریکا، به تازگی اعلام کرده است که حداقل ۸۰ درصد از مساجد ایالات متحده توسط گروههای وهابی حمایت مالی میشوند و نمازگزاران آن مورد حمایت وهابیان هستند. در حالی که تصورات غلطی از اسلام در حال نشر است، صوفیان در حال تعلیم از منابع اصیل اسلامی درباره صفات متعالی خداوند، برتری معنویت و احترام به دیگران میباشند.
اولین صوفیان در بالکان
در حالی که عموماً بر این باورند که عثمانیها اولین مسلمانانی بودند که وارد بالکان شدند، در حقیقت صوفیان مهاجر و دراویشی که از ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی برای نشر عقاید خود بعد از جنگهای صلیبی و تأسیس مکانی برای مطالعات مذهبی به شبه جزیره بالکان فرستاده میشدند، اولین مسلمانانی بودند که به این منطقه آمدند[۳] صوفیانی که اسلام عرفانی را به بوسنی آوردند، افراد بسیار تحصیلکردهای بودند که در مراکز مهم اسلامی تعلیم دیده بودند. یکی از اولین صوفیان که در بالکان سفر میکرد ساری سلتوک از فرقه بکتاشیه بود که در طی قرن چهاردهم، پیش از فتح عثمانی به شبه جزیره آمد.
قرن بیستم
با سقوط کمونیسم در ۱۹۹۰، منطقه بالکان با حرکتهایی برای خودمختاری و جنگهای خونین مواجه شد. این جنگ از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ ادامه داشت و در طول جنگ حداقل برخی از طریقتهای صوفی به طور فعال داوطلب محافظت از برادران و خواهران مسلمان خود در مقابل نیروهای صرب چتنیک و کروات بودند. به دنبال تحریم نظامی سازمان ملل در یوگسلاوی، مسلمانان بوسنی دسترسی بسیار محدودی به سلاح برای دفاع داشتند، در مقابل صربها و کرواتها توسط ارتش ملی یوگسلاوی و منابع بیرونی بسیار مجهز بودند. مسلمانان که با خشونت و تبعیض و حمایت بیرونی محدود مواجه بودند، علاوه بر نیروهای رسمی جنگی، تشکیلات غیر رسمی دفاعی ایجاد کردند و جبههها را مخصوصاً در بالکان مرکزی و راه استراتژیک برکو نگاه داشتند. این شکل از جنگیدن در اسلام برای دفاع در مقابل ستم و بی عدالتی مجاز است. به دلایل امنیتی، اطلاعات کمی درباره نقش طریقتهای صوفی در جنگ وجود دارد اما بوسنیاییهای مسلمان بسیار خود را مدیون جنگجوهای مجاهدین که زندگی خود را برای آنان به خطر انداختند میدانند.
قرن ۲۱
طبق مطالعات، موقعیت صوفیان در بوسنی و هرزگوین به دلیل مقبولیت عام هم در نزد مؤسسات مذهبی و هم مردم عادی، امیدبخش است. تا به حال تصوف مجبور به مقاومت در برابر انتقادهایی مبنی بر بدعت آمیز بودن نبوده است، اما به تازگی به دلیل نفوذ وهابیت با این نقد مواجه شده است. برعکس، دارای تاریخی طولانی با مردم بوسنی است که بدون آسیب باقی مانده است.
نوشتار در باب صوفیان معاصر در بوسنی بسیار محدود است، با این وجود آبیوا جزئیاتی را ذکر کرده است. او اشاره کرده است که طریقت نقشبندی-حقانی شیخ ناظم قبرسی در بوسنی به خاطر نوشتههای مشهور او، مورد توجه است. به دنبال جنگ، طریقت خلوتی- جراحیه که در تاریخ فقط در بالکان جنوبی حضور داشتند، برنامهای را برای کمک به دانش آموزان بوسنیایی برای تحصیلات تکمیلی در ایالات متحده آغاز کردند. شاخه قادری- بدوی، تحت رهبری شیخ ذاکر بکتیک نیز هم اکنون در سارایوو فعالیت میکند. اطلاعات دیگری تا امروز وجود ندارد.
مکان و فعالیتهای صوفیان معاصر بوسنی
تصوف و صوفیان در شهرهای سارایوو، بلاگا، زنیکا، پوچیتی، ژیوپیکی، کاکانی و توزلا حضور فعال دارد.
تصوف در بوسنی پویا است و اعضای آن در حال افزایش است، با وجود اینکه نگرانیهایی درباره ترویج آن وجود دارد. در طی حضور نه هفتهای خود در بوسنی با هفت طریقت فعال آشنا شدم که شاهد تعلیمات آنها درباره رواداری با افراد سایر ادیان ابراهیمی بودم. اطلاعات من نشان میدهد که صوفیان بوسنی در حال بازسازی خود پس از مهاجرت شدید به بیرون از بوسنی که با سقوط امپراتوری عثمانی اتفاق افتاد هستند و این نظریه من که آنها میتوانند نقش پلی بین اسلام و غرب را به خاطر تأکیدشان بر رواداری و وحدت ایفا کنند را تقویت کرد.
تصوف معاصر بوسنی
قدم اصلی در تحقیقات من این بود که با صوفیان حاضر در بوسنی آشنا بشود و بفهمم که آیا حضور آنها در بوسنی مهم است یا نه؟ در طی مطالعاتم با تعداد زیادی از طریقتهای فعال ملاقات کردم و معتقدم که در آینده نزدیک تعداد آنها رشد خواهد کرد. به ترتیب فراوانی، به فرقههای نقشبندی، قادریه، رفاعیه، چشتیه، نقشبندی-مولویه، قادری-بداویه، قادری-باکیه معرفی شدم. خط فاصله بین نام طریقتها نشان میدهد که شیخ آن تکیه اجازه تعلیم از دو فرقه را دارد. در کل تصوف به عنوان یک فرقه قابل قبول از اسلام در بوسنی محسوب میشود. تکیهها معمولاً هفتهای یکبار مجلس ذکر برگزار میکنند اما اگر تکیهای خراب شده باشد و یا بازسازی نشده باشد، ذکر در مسجد برگزار میشود. پنجشنبهها رایجترین روز برگزاری ذکر هستند. در تکیههای مختلف اطراف سارایوو مراسم صوفیان حداقل پنج روز در هفته برگزار میشود. به دلیل حضور طریقتهای متعدد در بوسنی، آزادی انتخاب بین طریقتهای مختلف فراهم آمده است که این امر به ترویج تصوف کمک میکند.
رایجترین فرقه در بوسنی نقشبندیه است. این فرقه بین جوانان از همه مشهورتر است و نقش ویژهای را در جامعه بازی میکند. تکیههای نقشبندیه در سارایوو، زنیتسا، کاکانی، ژیوچکی وجود دارند. در بلاگا نیز مجلس ذکر توسط این فرقه برگزار میشود. تکیه شیخ خلیل در سارایوو از نظر نقشی که در معرفی و قابل دسترسی کردن تصوف برای تمام مردم بازی میکند، یگانه است. با دعوت از مردم برای شرکت و مشاهده مراسم، تصوف را از عجیب بودن، منسوخ بودن و یا غیر اسلامی بودن درآورده است. این نقش به ویژه به خاطر نفوذ وهابیت در بالکان از زمان آخرین جنگ مهم است.
یکی از اهداف شیخ خلیل جذب جوانان است و تعداد زیادی به این تکیه جذب شدهاند. یک مثال از اینکه شیخ خلیل چگونه مسلمانان جوان را جذب میکند این است که روی کارت عضویت شعری از مولوی نوشته که به آنها یادآوری میکند که مهم نیست چقدر اشتباه کرده باشی چون خدا بخشنده و مهربان است. مجالس ذکر هفتهای دو بار برگزار میشود تا مردم بیشتری بتوانند شرکت کنند. مجالس ذکر به حدی شلوغ میشود که افراد بیرون از تکیه هم میرسند. در طول هفته و شنبهها شیخ خلیل اغلب در تکیه برای صرف چای و بحث حضور دارد.
شیخ خلیل تنها در جهت قابل دسترسی کردن و نشر تصوف فعالیت نمیکند بلکه تلاش میکند که پیوندی ایجاد کند بین علمای اهل تسنن و طریقتهای صوفی. به عنوان مثال در میلاد پیامبر مراسم مهمی در تکیه و همچنین تکیه بونا و دیگر تکایای بوسنی برگزار شد. در تکیه شیخ خلیل نهتنها صوفیان نقشبندی، قادری و دیگر صوفیان جمع شدند که همچنین مفتی بزرگ بوسنی و هرزگووین، مصطفی کریک و امام سارایوو، فرید افندی داتوویچ همراه با دیگر شخصیتهای مهم سیاسی حضور داشتند. این دو شخص نماینده اسلام سنی، یکی در سطح بالکان و دیگری در سطح شهر هستند.
از زمان کمونیسم، تکیه بونا محل مشخصی برای اجتماع مسلمانان در ولادت پیامبر است. این حقیقت که مفتی بزرگ در تکیه دیگری غیر از تکیه بونا در زمان میلاد حضرت رسول حضور پیدا کرده است بسیار جالب توجه است زیرا که با تصور عموم درباره محل مناسب حضور یک مسلمان غیر صوفی در تضاد است. با اینکه دلیل اصلی تغییر این رسم را نمیدانم اما به نظرم این حرکت برای بیان این بود که نهتنها تصوف قدیمی و منسوخ شده نیست بلکه زنده و با ارزش است. با حضور در یک تکیه متفاوت، او به مردم در بالکان نشان داد که نه فقط یک تکیه کوچک که تمام صوفیان بخش مهمی از اسلام هستند.
در ژیوچیکی، طریقت نقشبندیه نقش متفاوتی نسبت به سارایوو ایفا میکند. در اینجا پیوندی عرفانی بین گذشته و حال وجود دارد و دژی محکم برای نقشبندیه باقی مانده است. صوفیان در اینجا مسیر روحانی خود را طی میکنند. مقبره شیوخ قبلی در اینجا قرار دارد و محل زیارت دیگر شیوخ است. فضای اینجا احترام عمیق و سکوت و آرامش را برمی انگیزد. در حالی که نقشبندیه در سارایوو در فعالیتهای سیاسی مذهبی فعال بودند این جنبهها در ژیوچینکی کمتر مورد توجه است.
در کمال تعجب، وقتی از یکی از امامها در سارایوو درباره وضعیت فعلی صوفیان پرسیدم جواب داد که مشکلی مهم وجود دارد. این جواب عجیب بود زیرا چیزی که من مشاهده کرده بودم تکیههای فعالی بودند که تعداد زیادی عضو جذب میکنند. او اشاره کرد که مردم به دنبال معنایی در زندگی هستند و با این انگیزه نیز پیرامون رهبران معنوی که قادر به انجام معجزات هستند جمع میشوند، بدون اینکه بدانند آیا آموزگاران خوبی هستند یا نه. او اشاره کرد که برخی از شیوخ به جای اینکه مریدان خود را به خدا نزدیکتر کنند آنها را با انگیزههای خودخواهانه دور خود جمع میکنند. همچنین به جای اینکه فروتنانه نقش خود را به عنوان رهبر معنوی بپذیرند، برای جمع کردن مرید و جلب اعتماد و وفاداری آنها رقابت میکنند. او نگران بود که به جای اینکه تصوف سفری معنوی باشد به یک مد تبدیل بشود.
به نظر میرسد که در هر شهری که من بازدید کردم، تصوف در شکلی متفاوت وجود دارد. در سارایوو تکایا و گروههای صوفی زیادی وجود دارد اما در گوشهها پنهان شدهاند و از نظر رهگذران مخفی هستند. در موستار وجود تاریخی تصوف کاملاً قابل مشاهده است، مانند مقبره شیخ یویو در کنار جاده منطقهای به نام “تکیه”، اما تکیه یا گروه فعالی را ملاقات نکردم. البته مدت زیادی نیست که یک گروه نقشبندی مکان خود را از مسجدی در موستار به تکیه بونا منتقل کردهاند. سومین شهر زنیتسا است که من اولین تکیه نقشبندی، به احتمال زیاد اولین تکیه تأسیس شده تا کنون، که در ۲۰۰۴ بازگشایی شد را دیدم. قبل از ساخت این تکیه و در طول دوران کمونیسم، اسلام زنده ماند چون که در قلبهای مردم زنده بود و مجالس ذکر در خانهها و مساجد برگزار میشد. این سه شهر هرکدام تصوف خاص خود را دارند، با این وجود در کل نماینده تصوف در بوسنی هستند.
صوفیان در میزان توجه به اعمال ظاهری اسلام متفاوت هستند، حتی با وجود اینکه انجام درست اعمال شرعی در منابع اصیل تصوف جز اولین قدمها برای التزام به تصوف است. صوفیانی که من در بوسنی ملاقات کردم نسبت به اعمال ظاهری به اندازه ابعاد درونی اسلام التزام داشتند. طریقتهای قادری و نقشبندی به خصوص، قوانین شریعت و اعمالی مانند نماز را به رسمیت میشناسند. یکی از مردان شیخ خلیل توضیح داد که قبل از ملحق شدن به طریقت صوفیه، دانستن و التزام عملی به قوانین شریعت لازم است.
فعالیتهای تصوف گاهی مخصوص مردان، گاهی زنان و گاهی هر دو است. حضور زنان در کنار مردان در فعالیتهای صوفیان، فضای باز فرهنگی صوفیان بوسنی را نشان میدهد. برخلاف وهابیان که فعالیت زنان در بیرون از منزل را محدود کردهاند، زنان اجازه دارند که رشد معنوی خود را مطابق آموزههای تصوف دنبال کنند و به زنان اجازه میدهد که برای به دست آوردن شناخت مذهبی و عرفانی تلاش کنند. زنان نیز میتوانند به درجه شیخ برسند، هرچند من در بوسنی با زنی در این سطح ملاقات نکردم.
تمایل روبه رشدی در زنان جوان بوسنی برای پوشیدن حجاب مانند آنچه زنان پیامبر انجام میدادند وجود دارد. شیخ خلیل به داشتن حجاب به عنوان نماد بیرونی از نیات معنوی درونی تشویق میکند. همچنین حجاب به عنوان نمادی از هویت مشترک مسلمانان و راهی برای ارتباط با دیگر زنان مسلمان در جهان است.۲۰ درصد از زنان بوسنیایی حجاب دارند که کمتر از ۶ درصد کل جمعیت است. این رقم شامل مادربزرگهایی است که در دوران کمونیسم بزرگ شدهاند و برای آنها جای سؤال دارد که به چه علت دختران آنها باید چنین نماد بسیار مذهبی و قدیمیای را انتخاب کنند. چندین داستان از مخالفت والدین مسلمان درباره تصمیم دخترانشان درباره حجاب شنیدهام. ارتباط محکمی بین زنان محجبه وجود دارد که احتمالاً به دلیل سختیهای متحمل شده از جانب خانواده، محکمتر شده است. زنان محجبه از آزادی مذهبی که در بوسنی وجود دارد بهره میبرند. جامعه بوسنیایی به زنان محجبه احترام می گذارد، مخصوصاً در قسمتهای قدیمیتر شهر اما اجباری وجود ندارد.
طبق گفته مردم حجاب کامل بدن و صورت که به آن نقاب میگویند در بوسنی پذیرفته نیست، حتی در میان افراد محجبه. یک دختر عرضه داشت که با وجود اینکه نقاب در عربستان سعودی معمول است در بوسنی نوعی لباس خارجی محسوب میشود و بهتر است که پوشیده نشود. مخفی کردن صورت به مثابه از بین بردن هویت یک دختر است. با وجود اینکه این دختر موی خود را میپوشاند به شدت مخالف نقاب بود.
در نتیجه این جنبه از تحقیقاتم جامعهای موفق از صوفیان بوسنی را تجربه کردم. مسلمانان جوان برای انجام ذکر جذب تکیه میشوند و تکایا به عنوان مکانی برای اتحاد علمای اهل سنت با اسلام عرفانی استفاده میشوند. صوفیانی که من ملاقات کردم هر دو بعد درونی و بیرونی اسلام را باور داشتند و به باور خود عمل میکردند. آموزههای تساهل و تسامح که توسط صوفیان عرضه میشود توسط شنونده معتقد دریافت میشود. دو نگرانی وجود دارد، یکی تبدیل شدن تصوف به یک نهاد فعالیت اجتماعی و احتمالاً دور شدن آن از ذکر و یاد خدا در نتیجه آن و یکی هم تعداد کم شیوخ زنده. با این وجود علاقه به تصوف در میان مسلمانان جوان در حال افزایش است و این میتواند به جوان شدن طریقتهای صوفیه در آینده نزدیک منجر شود. صوفیان در بوسنی پایهگذاری شدند و شکلی مدارا کننده و اروپایی از اسلام را عمل میکنند.
مصطفی سریچ، مفتی بزرگ بوسنی و هرزگوین بیان میکند که “خشونت، ترور، ترویج نفرت و تکفیر به نام اسلام” اشتباه است. او از مسلمانان میخواهد اصول حقوق بشر، دموکراسی، تساهل و ارزشهای ضروری زندگی، ایمان، آزادی، مالکیت و شأن انسانی که همه در مفهوم صلح اسلام است را رعایت کنند.
گردآوری و ترجمه: عابده میرزایی
[۱] Jeffrey Murer, “The Clash Within: Intrapsychically Created Enemies and Their Roles in
[۲] Ethnonationalist Conflict,” in Violence and Politics, ed. Kenton Worcester, Sally Avery Bermanzohn, and
Mark Unger (New York: Routledge, 2002), 209, 212.
Sells, The Bridge Betrayed (University of California Press, 1996), 31; Appleby 68, 70.
[۳] RistoPekkaPenannen, “Sufism and Music in Sarajevo.” In The Middle East- Unity and
Diversity: Papers from the Second Nordic Conference on Middle Eastern Studies, Copenhagen 22-25,
۱۹۹۲, ed. H. Palva and K. Vikor, (Copenhagen: NIAS, 1993), 146. Sheikh Asaf, Balkan sheikh in America,
personal communication, Washington, DC, January 2008.
زمانی که قبل از سفر، برای خداحافظی خدمت مقام معظّم رهبری رفته بود، بعد از فرودگاه به من زنگ زد و گفت: «وقتی رفتم خدمت آقا، آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان. نمی دانم منظور حضرت آقا چیه؟ آیا رزمندگانی که در بوسنی می جنگند را اصحاب سیّدالشهداء می دانند یا چیز دیگری است؟» سفر آخر ایشان بود و دیگر برنگشت.
ادامه آرشيویک مدت بود که روغن ماشین کم شده بود. محمود راه افتاد رفت چند شهر دیگر، روغن ماشین گیر آورد. چند حلب برداشت و آورد ملایر. همان در سپاه ملایر که رسید، عموش از راه رسید. محمود را دید. گفت «محمود جان، یک قوطی از این روغن ماشین ها رو به من می دی؟»
ادامه آرشيومصطفی همیشه به شوخی و جدی قبر خالی کنار شهید تاجوک را نشان می داد و می گفت:
“این جا را برای خودم نگه داشتم”
اما شب قبل برادرش شهید حیدری را در خواب دیده بود که می گوید:
“فردا شب برای من مهمان می آید”