نمیتوان تاریخ کشور بوسنی را نوشت ولی نامی از او به میان نیاورد. او برای تمام مسلمانان وطن پرست بوسنی یک قهرمان است. در زمانی که مسلمانان تحت محاصره بودند و تحریم سلاح آنها را در دفاع از خود ناتوان ساخته بود، چنگیچ از ارتباطات جهانی خود استفاده کرد تا به کمک آنها بیاید.
آنها از ما نه غذا که سلاح می خواستند و شعارشان در همهجا این بود که: نمیخواهیم با شکم سیر به دست دشمن سرهایمان بریده و شکمهایمان دریده و در مقابل چشمان اشکبارمان زنان و کودکانمان قتلعام گردند. به جای غذا به ما سلاح بدهید
روی سنگ در دو محراب کوچکتر راست و چپ که دو حاشیه کوچک نقره ای دارد به دو زبان فارسی و بوسنیایی نوشته شده:
به یاد شهدای ایرانی که جان خود را برای تحقق صلح در کشور بوسنی و هرزگوین نثار کردند.
سلیمان افندی چلیکوویچ در این مراسم ضمن گرامیداشت یاد و خاطراه شهدای جنگ بوسنی و هرزگوین، جمهوری اسلامی ایران را یکی از دوستان واقعی و راستین بوسنی و هرزگوین عنوان کرد که در تمام شرایط به خصوص روزهای سخت و دشوار جنگ در کنار دولت و مردم بوسنی ایستاد.
از کتاب های «لبخند من، انتقام من است» ، «کارت پستالهایی از گور» و «خداحافظ سارایوو» در این مراسم رونمایی خواهد شد.
فراخوان شرکت در پیاده روی مارش میرا تا تاریخ ١٣٩٧/١/٢٧ تمدید شد.
تشکل مردمنهاد رهروان ستارگان هدایت با همکارى کالج فارسی بوسنیایى، به مناسبت بیست و سومین سالگرد نسلکشی سربرنیتسا برگزار میکند:
گردهمآیی بینالمللی فعالان صلح و مقاومت در بوسنی و هرزگوین، همزمان با راهپیمایی مارش میرا
او به ما گفت که او با میلوشویچ توافق کرده تا دو تیم در راستای عادیسازی روابط میان صربستان و کرواسی کار مذاکره کنند. با این حال، لازم بود که ایده اصلی این مذاکرات را پنهان نگه داریم…
البته امروز خیلیها ممکن است بگویند امضای توافقنامه اشتباه بود و باید جنگ ادامه پیدا میکرد. این افراد شرایط آن زمان را مدنظر قرار نمیدهند و از دور به ماجرا نگاه میکنند…
مهدی دهرویه: سربرنیتسا و حوادث رخ داده در این شهر، به عنوان یکی از مهجورمانده ترین وقایع در حوزه های تاریخ، حقوق، ادبیات، سینما و … مطرح بوده است.
نیروهای صرب بوسنی و هرزگوین در جولای ۱۹۹۵ با اشغال منطقه امن سربرنیتسا حدود ۸۰۰۰ نفر از مردان و پسران این شهر را قتل عام و با انتقال اجباری بیش از ۲۳۰۰۰ نفر از زنان و کودکان یکی از بزرگترین جنایات نسل زدایی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی را پس از جنگ جهانی دوم، رقم زدند.
اهمیت موضوع در آن است که این جنایات منحصر به فرد در طول تاریخ، در پیش چشمان سازمان ملل متحد و در مکانی به وقوع پیوست که از طرف سازمان به عنوان منطقه امن مورد شناسایی قرار گرفته و آن سازمان، حفاظت از منطقه سربرنیتسا را بر اساس قطعنامه های صادره توسط شورای امنیت، بر عهده گرفته بود.
این جنایت تاریخی را میتوان نتیجه ی مستقیم ترک فعل سازمان ملل متحد و عدم ایفای تعهد آن سازمان نسبت به حفاظت از مردم سربرنیتسا دانست.
وسعت واقعه به حدی بود که کوفی عنان[۱] دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، سربرنیتسا را همواره موجب عذاب وجدان سازمان ملل عنوان کرده و آن را فجیع ترین جنایت جنگی پس از جنگی جهانی دوم میداند و همچنین مارک براون[۲]، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل نیز سربرنیتسا را موضوعی میداند که همواره تاریخ سازمان ملل را خدشه دار خواهد کرد.
«از دیرباز شبه جزیره بالکان جزء مناطق حساس و بحرانخیز قاره اروپا و جهان به شمار میرفت. حساسیت و شکنندگی ثبات در بالکان به این نکتهی عمده باز می گردد که این شبه جزیره خاستگاه ملل گوناگون با فرهنگ ها، رسوم، اعتقادات و مذاهب مختلف است. بطوریکه هیچ کشوری را در بالکان نمیتوان یافت که با مشکل اقلیت های قومی، نژادی یا مذهبی روبرو نباشد.»[۳]
از نظر اختلاط نژادی و تفاوتهای قومی، کشور بوسنی و هرزگوین منطقه ای، مرکب از سه ملت صرب، کروات و مسلمان، است. به طوری که «غالباً در مورد بوسنی و هرزگوین گفته میشود: این کشور مبین یک یوگسلاوی کوچکتر است.»[۴] در این جغرافیای متنوع نژادی، هیچ گروهی اکثریت مطلق را تشکیل نداده و نمی دهد. مهم ترین گروه را مسلمانان با ۴۴ درصد و به دنبال آن صربها با ۳۵ درصد و کرواتها با ۱۷ درصد جمعیت کل تشکیل میدهند. همچنین از لحاظ مذهب، این منطقه را میتوان تلاقیگاه دو مذهب بزرگ اسلام و مسیحیت دانست که به خودی خود بر اهمیت استراتژیک و موقعیت بحرانی این منطقه می افزاید.
«در جغرافیای متنوع نژادی بوسنی و هرزگوین، سربرنیتسا، شهر مسلمان نشینی است که در حصار مناطق صرب نشین واقع شده است.»[۵] «این شهر کوچک در میان دره ای در شرق کشور بوسنی و هرزگوین و در شمال شرقی پایتخت این کشور، سارایوو و همچنین در ۱۵ کیلومتری مرز صربستان واقع گردیده است.»[۶]
«در سال ۱۹۹۱، یک سال قبل از آغاز جنگ بوسنی و هرزگوین، جمعیت شهروندی سربرنیتسا متشکل از ۳۶۶۶۶ نفر که ۷۵ درصد آن را مسلمانان و ۲۲ درصد آن را صربها تشکیل میدادند، بود؛ اما در سال ۲۰۰۷، تنها پس از دوازده سال از اتمام جنگ و پس از بازگشت تعدادی از بوسنیاک ها (مسلمانان بوسنی و هرزگوین) جمعیت شهری سربرنیتسا به چیزی حدود ۱۲۰۰۰ نفر که به سختی ۴۱ درصد آن را مسلمانان تشکیل میدادند، رسیده بود.»[۷] پایان جنگ سرد، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مرگ تیتو، رهبر یوگوسلاوی سابق به عنوان عامل وحدت بخش که چند سال پیشتر رخ داده بود، موجی از ملیگرایی افراطی و تجزیهطلبی را در سرزمین های شوروی سابق و همچنین اروپای شرقی به دنبال داشت.[۸]
در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۱ جمهوریهای کرواسی و اسلوونی پیرو رفراندوم هایی که در این دو جمهوری صورت گرفت و با استناد به اصل حق تعیین سرنوشت که در قانون اساسی ۱۹۷۴ جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی به صراحت آمده بود، اعلام استقلال کردند.
همزمان با این حوادث، بوسنی و هرزگوین و مقدونیه نیز تمایل خود را به استقلال و جدایی از یوگسلاوی اعلام کردند. «بوسنی و هرزگوین نیز اعلامیه ی استقلال و حاکمیت در ۱۴ اکتبر ۱۹۹۱ توسط پارلمان این جمهوری صادر و پیرو آن، رفراندومی برگزار شد و اکثریت مردم تمایل خود را به استقلال نشان دادند.»[۹]
«این استقلال در ۶ آوریل ۱۹۹۲ توسط جامعه ی اروپایی و در روز بعد توسط ایالت متحده آمریکا به رسمیت شناخته شد و سپس در تاریخ ۲۲ می ۱۹۹۲، این کشور به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.»[۱۰]
«یک روز پس از به رسمیت شناخته شدن بوسنی و هرزگوین به عنوان کشوری مستقل یعنی در ۷ آوریل ۱۹۹۲، این کشور توسط صربستان مورد تجاوز قرار گرفت.»[۱۱]
یکی از مهمترین اهداف صربها در اقدام به جنگ بر علیه بوسنی و هرزگوین و در پیش گرفتن استراتژی تجزیه ی آن کشور، تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینه شان، تأسیس صربستان بزرگ، بود. «بنا بر این عقیده، ایجاد صربستان بزرگ منوط به خلوص نژادی در قالب صرب و خلوص مذهبی در ظاهر مسیحیت است. بدین ترتیب مسلمانان بوسنی هرچند از نژاد اسلاو هستند اما در زمرهی شاخهی صرب قرار نمیگیرند و همچنین از لحاظ مذهبی همفرقه ی صربها نیستند.»[۱۲]
در ژانویه ی ۱۹۹۳ صربهای بوسنی، راه های ارتباطی بین سربرنیتسا و ژپا (شهری مسلمان نشین در جنوب شهر سربرنیتسا) را قطع کردند. در نتیجه ی این اقدام، جمعیت روستایی سربرنیتسا، در پی یافتن پناهگاه و زندگی امن تر، به داخل شهر سرازیر شدند؛ که این امر موجب افزایش جمعیت سربرنیتسا از ۳۷۰۰۰ نفر به ۶۰۰۰۰ نفر گردید؛ که این محاصره طی دو سال آتی ادامه یافت.[۱۳]
«در ۱۶ آپریل ۱۹۹۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به طرح و نقشهی خصومتآمیز شبه نظامیان صرب و همچنین اعمال خصمانه ی آنها علیه شهرها و روستاهای شرق بوسنی ابراز نگرانی نمود»[۱۴] و با صدور قطعنامهی ۸۱۹ نسبت به این نگرانی، واکنش نشان داد. بر اساس این قطعنامه، «از نیروهای صرب خواسته شد تا از مناطق اطراف سربرنیتسا سریعاً خارج شده و حملات خود را به سرعت متوقف نمایند.»[۱۵] همچنین با صدور این قطعنامه، شهر سربرنیتسا، از سوی شورای امنیت، بر اساس طرح صلیب سرخ، به عنوان منطقه امن مورد شناسایی قرار گرفت. شورای امنیت، با صدور این قطعنامه، به مردم این مناطق متعهد شد تا در صورت لزوم، نیروهای بینالمللی از آنان حمایت خواهند کرد.
شورای امنیت، در ژوئن ۱۹۹۳، با صدور قطعنامه ی ۸۳۶ نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را مجاز به استفاده از زور در صورت ادامه ی حملات صرب ها به مناطق امن و یا ایجاد موانع در ارسال کمک های انسان دوستانه توسط آنان، نمود.[۱۶] با وجود اینکه قطعنامه ی فوق از معدود قطعنامه هایی است که سازمان ملل بر اساس فصل هفتم منشور (استفاده از نیروی نظامی علیه کشورهای متخاصم)، به تصویب رساند، لیکن در اجرای آن هیچگونه اقدام عملی از سوی این سازمان و نیروهای حافظ صلح آن صورت نپذیرفت.
در روزهای ششم تا هشتم جولای ۱۹۹۵، حلقه ی محاصره ی شهر سربرنیتسا توسط نیروهای صرب تنگ تر شد و حملات هوایی آنان نیز آغاز گردید. «۳۷۰ نیروی حافظ صلح هلندی که تنها مسلح به سلاح سرد بودند و فقط در زمان دفاع از خود اجازه ی استفاده از آن را داشتند، از آوارگان محافظت می کردند.»[۱۷] «مدافعین مسلمان شهر خواستار بازگرداندن سلاح های خود از نیروهای سازمان ملل شدند که این تقاضا مورد قبول واقع نشد.»[۱۸]
«نیروهای حافظ صلح مستقر در اطراف شهر، با اولین تهاجم صرب ها مقرهای خود را تخلیه کردند. صرب ها نیز پس از اسکورت کردن این نیروها به مقر اصلی خود به منطقه ی پوتوچاری[۱۹]، واقع در شمال شهر سربرنیتسا، با تانک و توپخانه از دو محور شمال و جنوب بدون هیچگونه مشکل و مزاحمتی وارد شهر گشتند.»[۲۰] بدین ترتیب شهر در آستانه ی سقوط قرار گرفت.
«در اواسط روز ۱۱ جولای، ۲۰ الی ۲۵ هزار نفر از مردم شهر به سوی مقر صلح بانان هلندی در پوتوچاری پناه بردند.»[۲۱] اما «گردان هلندی مستقر در پوتوچاری، به پناهندگان، اجازه ی ماندن در محوطه ی پایگاه را نداد که طی این اقدام، نیروهای صرب کنترل را بدست گرفتند»[۲۲] و جنایات سازمان یافته ی خود را آغاز نمودند. ارتش راتکو ملادیچ[۲۳] بدون هیچ مانعی شهر را تصرف کرده و برنامه ی دقیقی را به اجرا درآورد. نیروهای صرب، در مرحله ی اول، «مردان و جوانانی که قدرت حمل سلاح را داشتند (مردان بین ۱۲ تا ۷۷ سال) را به بهانه ی بازجویی برای ارتکاب جنایات جنگی، از زنان، کودکان و سالمندان جدا کردند.»[۲۴]
در روز ۱۲ جولای، اتوبوس ها و کامیون های از پیش تدارک دیده شده، برای انتقال زنان و کودکان، وارد شهر شدند و در کمتر از ۳۰ ساعت، طی یک عملیات پاکسازی نژادی، حدود ۲۳هزار نفر را از منطقه خارج نمودند. درحالی که مردان دستگیر شده در انبارها، مدارس و مکانهای خالی از سکنه نگهداری میشدند.[۲۵]
پس از خارج نمودن زنان و کودکان از شهر، نیروهای صرب، اسیرها را سوار بر اتوبوس ها کردند و پس از تقسیم آنان به گروه های کوچکتر، قتلعامشان نمودند. در همین حین «بسیاری از جوان ترها نیز خطر کرده و به جنگل های اطراف می گریختند که قریب به اتفاق آنان در همان جنگل ها کشته شدند.»[۲۶]
دیوان بین المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق (ICTY)، تعداد مردان و جوانان بوسنیایی کشته شده در این واقعه را با توجه به اسناد مشهود ارائه شده بین ۷۰۰۰ الی ۸۰۰۰ نفر تعیین کرده است. این آمار، بر اساس یافته های دیوان، از جمله پیدا نمودن ۲۱ گور دسته جمعی در سالهای ۱۹۹۶ الی ۲۰۰۰، بدست آمده است. همچنین در این رابطه دیوان پی برد که ۷ مورد از گورهای دسته جمعی در روزهای پس از جنگ، توسط صرب ها، برای پوشاندن جنایاتشان، برهم زده شده و اجساد آن به محل های ثانویه منتقل گشتند.[۲۷]
با توجه به اینکه بسیاری از اجساد در حین انتقال دوباره و یا نبش قبر گورهای دسته جمعی، از بین رفته و تعدادی از این گورها تاکنون مورد شناسایی قرار نگرفته اند، دیوان در پرونده ی رادیسلاو کریستیچ[۲۸]، (یکی از فرماندهی نیروهای صرب) کارشناسان آماری را با وظیفه ی تخمین دقیق تعداد کشته شده گان تعیین نمود که این کارشناسان نیز با توجه به واقعیت های موجود، بررسی اسامی بازماندگان این حادثه و بررسی آمارهای کمیته ی بینالمللی صلیب سرخ جهانی، تعداد دقیق کشته شده گان این حادثه را ۷۴۷۵ نفر تعیین نمودند.[۲۹]
نکته ی حائز اهمیت دیگر اینکه، جمهوری صربستان و همچنین نیروهای صرب، ادعا کردند که تعداد نفرات کشته شده در این حادثه بسیار کمتر از تعداد ذکر شده است و همینطور قربانیان از افراد غیرنظامی و اسراء نبوده اند بلکه نظامیانی بوده که در طی جنگ کشته شدند و بر این اساس نیروهای صرب به قوانین جنگ وفادار بوده اند و مرتکب هیچگونه جنایتی در سربرنیتسا نشدهاند.
اما دلایلی که دیوان بینالمللی کیفری برای یوگسلاوی سابق (ICTY)، در پرونده ی کریستیچ بدان برخورد و نبش قبرهایی که صورت گرفت، تصویر متفاوتی را به نمایش گزارده است. آن دلایل نشان میدهد که قربانیان سربرنیتسا در اعدام های دسته جمعی به قتل رسیدند نه در جنگ. موارد یافت شده در گورهای دسته جمعی نبش قبر شده توسط بازرسان دیوان، از جمله ۴۴۸ جسد با چشمان بسته، ۴۲۳ جسد فاقد لباس، رشته یا سیم هایی که برای بستن دستهای قربانیان مورد استفاده قرار می گرفت، اجسادی که دستانشان در پشت سرشان بسته شده بود و … همه و همه نشانگر این است که قربانیان در جنگ کشته نشده اند. همچنین دیوان اظهار داشت که تعدادی از اجساد یافت شده در گورهای دسته جمعی، معلول بوده که حتی قادر به جنگیدن نیز نبوده اند.[۳۰]
در این رابطه بسیاری از فرماندهان نیروهای صرب بوسنی (VRS) به جنایات صورت گرفته در سربرنیتسا، اقرار کردند. یکی از این مرتکبین مومیر نیکولیچ[۳۱]، قائم مقام فرماندهی نیروهای امنیتی و جاسوسی این نیروها است که در پرونده ی کریستیچ اینگونه شهادت میدهد که با زندانیان بر اساس کنوانسیون های ژنو رفتار نشده است:
“آیا شما به راستی اینطور فکر می کنید که در عملیاتی که در آن ۷۰۰۰ نفر جدا گشته، به اسارت درآمده و کشته شدند، کسی به کنوانسیونهای ژنو وفادار مانده است؟ اول از همه، دستگیر شدند (قربانیان)، کشته شدند، دفن گردیدند، نبش قبر شده و مجدداً دفن گردیدند. آیا میتوان تصور کرد که در چنین عملیاتی، اشخاصی به کنوانسیونهای ژنو وفادار مانده باشند؟ هیچکس به کنوانسیون های ژنو و قوانین و مقررات آن عمل نکرد. که اگر به این قوانین عمل میشد، نتیجه ی آن بیش از ۷۰۰۰ کشته نبود”.[۳۲]
پس از پایان ماجرا نیز نه جنایت کاران واقعه مجازات شدند و نه مسببان آن. کلاه آبی های هلندی به کشورشان بازگشتند و از ایشان به عنوان قهرمان تجلیل شد و برای آنکه سالم به کشورشان بازگشته بودند، جشن برپا گردید. اسلوبودان میلوشویچ[۳۳]، رئیس جمهور وقت صربستان، پس از دادرسی پنج ساله ی[۳۴] خود در دادگاه لاهه، بدون آنکه محاکمه گردد، در ۱۱ مارس ۲۰۰۶ خودکشی نمود و توسط هیچ مرجع بین المللی محاکمه نگردید. رادوان کاراجیچ، یکی از دو متهم اصلی دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایات یوگسلاوی سابق، پس از گذشت ۱۳ سال، در سال ۲۰۱۰ در لباس مبدل دستگیر و در حال محاکمه به سر می برد اما هنوز به عنوان جنایتکار جنگی شناخته نمیشود. راتکو ملادیچ، دیگر جنایتکار اصلی در سربرنیتسا نیز در تاریخ ۲۶ می ۲۰۱۱ در خانه ای در شمال بلگراد دستگیر و تحویل دادگاه لاهه گردید[۳۵] و همچون همتای دیگرش، کاراجیچ، جلسات دادگاه را به سخره گرفته و از عملکرد خود دفاع میکند.
اما پس از پایان ماجرا، واقعه سربرنیتسا نیز در گور جمعی حوزه های مختلف، به ویژه تاریخ و حقوق دفن شد و در بیست سال اخیر هیچگونه تلاشی برای بیرون کشاندن این حادثه از دل تاریخ صورت نگرفته است.
[۱] – Kufi Anan
[۲] – Mark Brawn
[۳] – حسین اکبری،“ بوسنی در گذر زمان“، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، ۱۳۸۴، ص ۱۵٫
[۴] – ایو لاکست، “مسئله ی صربستان و یوگسلاوی سابق“، ترجمه عباس آگاهی، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چ اول، ۱۳۷۳، ص ۱۳۷٫
[۵] – جفری رابرتسون، “جنایات علیه بشریت“، ترجمه گروه پژوهشی ترجمه دانشگاه علوم اسلامی رضوی، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چ اول، ۱۳۸۳، ص ۱۲۱٫
[۶]– G.Southwick, Katherine, “Srebrenica As a Genocide?” p 192, Available at : http://www.law.yale.edu/documents/pdf/LawJournals/southwick.pdf
[۷]– Rosenberg, Sherri, “Reconstruction And Reconciliation in Bosnia And Herzegovina”, Cardozo School Of Law Human Rights And Genocide Clinic, 2007, p10.
[۸] – رک : مسعود نوری، “سازمان ملل و تراژدی بالکان “، روزنامه اطلاعات، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۷، ش ۲۴۳۵۴، ص ۱٫
[۹] – روزنامه اطلاعات، پیشین، ص۲٫
۳- Report of Secretary – General Pursuant to General Assembly Resolution 53/35, A/54/549.
[۱۱] – محمد جواد آسایش زارچی، پیشین.
[۱۲] – م برزآبادی، روزنامه کار و کارگر، مورخ پنج شنبه، ۱۴/۲/۷۴، ش ۱۳۰۰، ص ۷٫
[۱۳]– G.Southwick, Katherine, Op.cit, pp. 194 – 195.
[۱۴]– “The Hague Justice Portal”, ۷ August 2008, p.2.
[۱۵] – محمد جواد آسایش زارچی، “بحران بوسنی و هرزگوین و مذاکرات صلح“، پیشین ص۲۸۰٫
[۱۶] – محمد جواد آسایش زارچی، پیشین، صص ۲۸۱ و ۲۸۲٫
[۱۷]– New York Times, “Srebrenica, An Obligation Unfulfilled”, ۱۴ July, 2005.
[۱۸] – بی نا، “سربرنیتسا، نقطهی تاریک تاریخ اروپا“، ر . ک : www.bashgah.net
[۱۹]– Potocari
[۲۰] – بی نا، روزنامه ایران، شماره ۱۲۸، مورخ ۲۲ تیر ۱۳۷۴ (۱۳ ژوئیه ۱۹۹۵)، ص ۴٫
[۲۱]– Katherine G.Southwick, Op.cit, p 194 & 195.
[۲۲]– ICTY Outreach programme, Balkan, July 14, 2004, available at: www.ICTY.org
[۲۳]– Ratko Meladic
[۲۴] – جفری، رابرتسون، پیشین، ص ۱۲۴٫
[۲۵] – سربرنیتسا، نقطهی تاریک تاریخ اروپا، پیشین.
[۲۶]– Selma Leydesdroff, “Stories from No Land: Women of Srebrenica,” Human Rights Review, April-June 2007, p187.
[۲۷] – ICTY, Prosecutor V . Radislav Kristic, Case No. IT-98-33-T, 02 August 2001, Paras. 81-85.
[۲۸] – Radislav Kristic
[۲۹]– ICTY, Prosecutor V . Radislav Kristic, Case No. IT-98-33-T, 02 August 2001, Para.81
[۳۰]– See, ICTY, Prosecutor V . Radislav Kristic, Case No. IT-98-33-T, 02 August 2001, Para.75.
[۳۱]– Momir Nikolic
[۳۲]– Prosecutor V. Vidoje Blagojevic And Dragan Jokic, Case No : IT-02-60, Testimony Of Momir Nikolic On 25 September 2003.
[۳۳] – Slobodan Milošovič
[۳۴] – ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۶
[۳۵] – http://www.dw-world.de/popups/popup_printcontent/0,,15113551,00.html, last visited at 28,05.2011.
زمانی که قبل از سفر، برای خداحافظی خدمت مقام معظّم رهبری رفته بود، بعد از فرودگاه به من زنگ زد و گفت: «وقتی رفتم خدمت آقا، آقا فرمودند که سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان. نمی دانم منظور حضرت آقا چیه؟ آیا رزمندگانی که در بوسنی می جنگند را اصحاب سیّدالشهداء می دانند یا چیز دیگری است؟» سفر آخر ایشان بود و دیگر برنگشت.
ادامه آرشيویک مدت بود که روغن ماشین کم شده بود. محمود راه افتاد رفت چند شهر دیگر، روغن ماشین گیر آورد. چند حلب برداشت و آورد ملایر. همان در سپاه ملایر که رسید، عموش از راه رسید. محمود را دید. گفت «محمود جان، یک قوطی از این روغن ماشین ها رو به من می دی؟»
ادامه آرشيومصطفی همیشه به شوخی و جدی قبر خالی کنار شهید تاجوک را نشان می داد و می گفت:
“این جا را برای خودم نگه داشتم”
اما شب قبل برادرش شهید حیدری را در خواب دیده بود که می گوید:
“فردا شب برای من مهمان می آید”